گذشتهی ساده:
shiveredشکل سوم:
shiveredسومشخص مفرد:
shiversلرزیدن، لرزش (عملکرد بدن در پاسخ به سرما و ترس شدید در جانوران خونگرم)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I wrapped myself in a blanket to try and stop the shivering from the cold.
خودم را در پتویی پیچیدم تا سعی کنم جلوی لرزش ناشی از سرما را بگیرم.
The shivering of the dog's body indicated that it was suffering from hypothermia.
لرزیدن بدن سگ نشان میداد که از هیپوترمی رنج میبرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shivering» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shivering