گذشتهی ساده:
chilledشکل سوم:
chilledسومشخص مفرد:
chillsوجه وصفی حال:
chillingشکل جمع:
chillsصفت تفضیلی:
more chillصفت عالی:
most chillسردکردن، خنک شدن، سرما، خنکی، چایمان، مایه دلسردی، ناامید، مأیوس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Glass can break because of rapid heating or chilling.
شیشه ممکن است بهدلیل زود گرم یا سرد شدن بشکند.
My fingers are chilled.
انگشتانم سرد شده.
a chilly morning breeze
نسیم سرد صبحگاهی
a chilling experience
تجربهای هراسانگیز (هولناک)
a chilling story of betrayal and murder
داستان چندشآور خیانت و قتل
She caught a chill and couldn't go.
زکام شد و نتوانست برود.
The sight sent a chill down his spine.
آن منظره پشتش را لرزاند.
She lit a fire to reduce the chill.
برای کاستن سرما آتش روشن کرد.
A chill spread over the group at the sad news.
آن خبر بد موجب دلسردی گروه شد.
the chill in their attitude towards us
سردی طرز برخورد آنها با ما
تب و لرز
کلمهی «chill» در زبان فارسی به «سرما»، «خنکا»، یا در معنای غیررسمی به «آرامش» و «ریلکس بودن» ترجمه میشود. این واژه، بسته به بافت جمله، معانی متفاوت و گاه کاملاً غیرمستقیم دارد که آن را به یکی از واژههای پرکاربرد و چندمنظورهی زبان انگلیسی تبدیل کرده است.
در معنای اصلی و فیزیکی، «chill» به احساس سرما یا خنکی ناگهانی اشاره دارد. این حالت معمولاً زمانی تجربه میشود که دمای محیط پایین است یا نسیمی سرد به بدن برخورد میکند. مثلاً عبارت "a chill in the air" به معنای وجود نسیم یا سرمایی خفیف در هواست. این معنا در توصیف وضعیتهای آبوهوایی، محیطی یا فیزیکی مورد استفاده قرار میگیرد و گاهی با حس ناخوشایند لرز همراه است، بهویژه زمانیکه فرد آمادهی مواجهه با سرما نباشد.
در معنایی استعاری و غیررسمی، بهویژه در زبان محاورهای، «chill» به حالت آرام، بیاسترس و راحت اشاره دارد. وقتی کسی میگوید "I'm just chilling"، منظورش این است که در حال استراحت یا گذراندن وقت به شکلی راحت و بیدغدغه است. این کاربرد واژه، بهویژه در میان جوانان، بهعنوان نوعی سبک زندگی نیز شناخته میشود؛ سبکی که از شتاب، فشار و اضطراب فاصله میگیرد و به آرامش، حضور در لحظه و لذتبردن از چیزهای ساده میپردازد.
از سوی دیگر، در روابط اجتماعی نیز «chill» میتواند توصیفکنندهی شخصیتی آرام، صبور و آسانگیر باشد. فردی که «chill» است، معمولاً در موقعیتهای چالشبرانگیز واکنش تند نشان نمیدهد، تصمیمهایش را با آرامش میگیرد و اهل قضاوت سریع یا هیجانزدگی نیست. در بسیاری از توصیفها، این ویژگی بهعنوان یک نقطهقوت روانی و اجتماعی شناخته میشود، بهویژه در محیطهای پرتنش یا تعاملات گروهی.
واژهی «chill» همچنین در قالب افعال اصطلاحی (phrasal verbs) نیز کاربرد دارد. برای مثال، اصطلاح «chill out» به معنای «آرام باش»، «آروم بگیر» یا «ریلکس کن» بهکار میرود و اغلب در مکالمات دوستانه برای دعوت به آرامش در برابر عصبانیت یا نگرانی استفاده میشود.
«chill» واژهای منعطف، چندوجهی و بسیار پرکاربرد است که هم در زمینههای فیزیکی بهکار میرود و هم در مکالمات غیررسمی، سبک زندگی، روانشناسی اجتماعی و فرهنگ عامه معنا پیدا میکند. این تنوع معنایی باعث شده تا درک دقیق آن وابسته به موقعیت، لحن و بستر گفتوگو باشد. ترجمهی مناسب آن در فارسی باید متناسب با سیاق جمله انتخاب شود تا معنا و حس اصلی آن حفظ گردد.
گذشتهی ساده chill در زبان انگلیسی chilled است.
شکل سوم chill در زبان انگلیسی chilled است.
شکل جمع chill در زبان انگلیسی chills است.
وجه وصفی حال chill در زبان انگلیسی chilling است.
سومشخص مفرد chill در زبان انگلیسی chills است.
صفت تفضیلی chill در زبان انگلیسی more chill است.
صفت عالی chill در زبان انگلیسی most chill است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chill» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chill