امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Icy

ˈaɪsi ˈaɪsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    icier
  • صفت عالی:

    iciest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
آب‌و‌هوا یخی، پوشیده از یخ، بسیار سرد، خنک link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی آب‌و‌هوا

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The car skidded on the icy street.
- اتومبیل روی خیابان پوشیده از یخ لیز خورد.
- They were lost in icy polar wastes.
- آنان در بیابان‌های یخ‌زده‌ی قطبی گم شدند.
- icy weather
- آب و هوای بسیار سرد (یخبندان)
- an icy room
- اتاق بسیار سرد
- The stranger gave us an icy look.
- آن غریبه نگاه سردی به ما کرد.
- an icy tone
- لحن غیردوستانه
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد icy

  1. adjective frozen; slippery when frozen
    Synonyms:
    antarctic arctic biting bitter chill chilled to the bone chilling chilly cold freezing frigid frost-bound frosty frozen over gelid glacial glaring iced polar raw refrigerated rimy shivering shivery sleeted smooth as glass
    Antonyms:
    unfrozen watery
  1. adjective aloof
    Synonyms:
    chill cold distant emotionless forbidding frigid frosty glacial hostile indifferent steely stony unemotional unfriendly unwelcoming
    Antonyms:
    friendly warm

لغات هم‌خانواده icy

  • adjective
    icy, iced
  • verb - transitive
    ice

ارجاع به لغت icy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «icy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/icy

لغات نزدیک icy

پیشنهاد بهبود معانی