گذشتهی ساده:
forbadeشکل سوم:
forbiddenسومشخص مفرد:
forbidsصفت تفضیلی:
more forbiddingصفت عالی:
most forbiddingزننده، نفرتانگیز، پسزننده، ناخوانده، نامطبوع، ترسناک، شوم، مهیب، اخمو، بدقیافه، نهیکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His forbidding look caused us to turn back.
نگاه بازدارندهی او باعث شد که برگردیم.
a forbiddingly rocky coastline
ساحلی که دارای صخرههای خطرناک بود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «forbidding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forbidding