با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Forbidding

fərˈbɪdɪŋ fəˈbɪdɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    forbade
  • شکل سوم:

    forbidden
  • سوم‌شخص مفرد:

    forbids
  • صفت تفضیلی:

    more forbidding
  • صفت عالی:

    most forbidding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
زننده، نفرت‌انگیز، پس‌زننده، ناخوانده، نامطبوع، ترسناک، شوم، مهیب، اخمو، بدقیافه، نهی‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- His forbidding look caused us to turn back.
- نگاه بازدارنده‌ی او باعث شد که برگردیم.
- a forbiddingly rocky coastline
- ساحلی که دارای صخره‌های خطرناک بود
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forbidding

  1. adjective ominous, daunting
    Synonyms: abhorrent, disagreeable, dour, foreboding, frightening, glowering, grim, hostile, menacing, odious, offensive, off-putting, repellent, repulsive, sinister, threatening, tough, ugly, unapproachable, unfriendly, unpleasant
    Antonyms: approachable, friendly, undaunting

ارجاع به لغت forbidding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forbidding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forbidding

لغات نزدیک forbidding

پیشنهاد بهبود معانی