شکل جمع:
repellentsدافع، مادهی دفعکننده
There are natural repellents made from essential oils.
دافعهای طبیعیای وجود دارند که از روغنهای گیاهی ساخته میشوند.
I forgot to pack the bug repellent and got bitten all over.
فراموش کردم دفعکنندهی حشرات را بردارم و حسابی نیش خوردم.
a mosquito-repellent spray
افشانهی دافع پشه
water-repellent raincoat
بارانی ضدآب
زننده، منزجرکننده، نفرتانگیز، بیزارکننده، دفعکننده، ناخوشایند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Many people found the movie’s violence deeply repellent.
بسیاری از افراد خشونت موجود در آن فیلم را بهشدت نفرتانگیز دانستند.
The dictator’s beliefs were morally repellent.
باورهای آن دیکتاتور از نظر اخلاقی منزجرکننده بودند.
that drunken man's repellent words
حرفهای زنندهی آن مرد مست
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «repellent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repellent