Revolting

    rɪˈvoʊltɪŋ rɪˈvəʊltɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      revolted

    • شکل سوم:

      revolted

    • سوم‌شخص مفرد:

      revolts

    • صفت تفضیلی:

      more revolting

    • صفت عالی:

      most revolting

    معنی

    adjective
    به‌هم‌زننده، منقلب‌کننده، دل به‌هم زدن، تنفر‌وار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد revolting

    1. adjective disgusting, nauseating
      Synonyms: abhorrent, abominable, appalling, awful, distasteful, foul, gross, horrible, horrid, loathsome, nasty, nauseous, noisome, obnoxious, obscene, offensive, repellent, repugnant, repulsive, rotten, shocking, sickening, sleazy, vile
      Antonyms: delightful, good, nice, pleasant, pleasing

    ارجاع به لغت revolting

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «revolting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/revolting

    لغات نزدیک revolting

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند