صفت تفضیلی:
more rottenصفت عالی:
most rottenپوسیده، فاسد، خراب، زنگزده، رو به فساد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
those who are dead and rotten in their graves
کسانی که مرده و در گور پوسیدهاند
a rotten tomato
گوجهفرنگی پوسیده
rotten meat
گوشت فاسد
... something rotten in the state of Denmark
(شکسپیر) ... چیزی فاسد در حکومت دانمارک
His heart went rotten with vanity.
غرور قلب او را فاسد کرد.
a rotten rainy day
یک روز بد بارانی
I caught a cold and felt rotten.
سرما خوردم و حالم بد بود.
Parviz' rotten luck
بخت بد پرویز
a rotten child
پسر لوس (بد بار آمده)
Grave digging is a rotten job.
قبر کنی شغل ناخوشایندی است.
a rotten apple spoils the barrel
یک بز گر گله را گر میکند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rotten» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rotten