امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Defective

dɪˈfektɪv dɪˈfektɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more defective
  • صفت عالی:

    most defective

معنی

adjective
ناقص، ناتمام، دارای کمبود، معیوب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد defective

  1. adjective broken, not working
    Synonyms: abnormal, amiss, blemished, damaged, deficient, faulty, flawed, impaired, imperfect, inadequate, incomplete, injured, insufficient, lacking, on the bum, out of order, poor, seconds, sick, subnormal, unfinished, unhealthy, unsound, wanting
    Antonyms: excellent, faultless, flawless, perfect, unbroken

ارجاع به لغت defective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/defective

لغات نزدیک defective

پیشنهاد بهبود معانی