فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Flawed

flɔd flɔːd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

ناقص، اشتباه، معیوب، مشکل‌دار، ایراددار، دارای عیب‌وایراد، خراب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Her plan was flawed from the start.

نقشه‌ی او از همان ابتدا مشکل‌دار بود.

The flawed design led to numerous issues.

طراحی ناقص منجر به مشکلات متعددی شد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت flawed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flawed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flawed

لغات نزدیک flawed

پیشنهاد بهبود معانی