ناقص، اشتباه، معیوب، مشکلدار، ایراددار، دارای عیبوایراد، خراب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her plan was flawed from the start.
نقشهی او از همان ابتدا مشکلدار بود.
The flawed design led to numerous issues.
طراحی ناقص منجر به مشکلات متعددی شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flawed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flawed