خراب، معیوب، آسیبدیده، مختلشده، ناقص، ناتوان، ضعیفشده
After the injury, his cognitive abilities were significantly impaired.
پساز آسیب، تواناییهای شناختیاش بهطور قابل توجهی مختل شد.
She has impaired hearing and needs a hearing aid.
او شنوایی معیوبی دارد و به سمعک نیاز دارد.
انگلیسی آمریکایی ناتوان، تحتتأثیر، غیرعادی (ناتوان در استفاده از خودرو بهدلیل مستی یا موادمخدر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Drivers impaired by drugs pose a major risk to road safety.
رانندگانی که تحتتأثیر مواد مخدر هستند، خطری بزرگ برای ایمنی جادهها محسوب میشوند.
The police stopped her for impaired driving after she failed a sobriety test.
پساز آنکه او در آزمایش الکل شکست خورد، پلیس بهدلیل رانندگی در حالت غیرعادی او را متوقف کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impaired» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impaired