امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Damaged

ˈdæmɪdʒd ˈdæmɪdʒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    damages
  • وجه وصفی حال:

    damaging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
آسیب‌دیده، خسارت‌دیده، مصدوم، صدمه‌دیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Both the cars involved in the accident looked badly damaged.
- هردو ماشینی که در تصادف بودند به‌ شدت آسیب‌ دیده‌اند.
- a shampoo for dry or damaged hair
- شامپو برای موهای خشک و آسیب‌دیده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد damaged

  1. adjective broken, not working
    Synonyms:
    beat-up bent blemished busted dinged down flawed flubbed fouled up glitched gone hurt impaired imperfect injured in need of repair in poor condition in smithereens kaput loused up marred messed up mucked up no go on the blink on the fritz out of action out of kilter out of whack run-down screwed up shot snafued spoiled sunk totaled unsound
    Antonyms:
    fixed mended ok perfect repaired unbroken undamaged working

ارجاع به لغت damaged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «damaged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/damaged

لغات نزدیک damaged

پیشنهاد بهبود معانی