(دستگاه و وسیله) خراب، ازکارافتاده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The DVD player is on the blink again.
پخشکنندهی دیویدی دوباره از کار افتاده است.
My computer’s on the blink again.
کامپیوترم دوباره خراب شده است.
(انگلیس) خراب شدن (در مورد ماشین و غیره)، خوب کار نکردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «on the blink» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/on-the-blink