آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Broken

    ˈbroʊ ˈbrəʊkən

    مصدر:

    break

    گذشته‌ی ساده:

    broke

    سوم‌شخص مفرد:

    breaks

    وجه وصفی حال:

    breaking

    صفت تفضیلی:

    more broken

    صفت عالی:

    most broken

    معنی broken | جمله با broken

    adjective adverb A2

    قسمت سوم فعل Break

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    She collected the broken glass and dumped it in the trash can.

    شیشه‌های شکسته را جمع کرد و در زباله‌دان ریخت.

    a broken promise

    قولی که به آن عمل نشده

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a broken contract

    قرارداد عدول شده

    a home broken by divorce

    منزلی که در اثر طلاق نابه‌سامان شده

    broken health

    سلامتی از دست رفته

    a broken spirit

    روحیه‌ی خراب

    broken terrain

    زمین ناصاف

    broken sizes

    (لباس) اندازه‌های ناجور

    He spoke a broken English.

    انگلیسی دست‌و‌پا‌شکسته‌ای حرف می‌زد.

    She spoke in broken phrases.

    با عبارات بریده‌بریده جواب داد.

    a broken horse

    اسب سوغان‌گیری شده

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد broken

    1. adjective destroyed; made into pieces from a whole
      Synonyms:
      damaged hurt injured smashed split cracked crushed shattered demolished collapsed fragmented in pieces separated defective ruptured busted mangled burst crumbled dismembered fractured mutilated pulverized riven severed shredded slivered crippled disintegrated fragmentary rent shivered
      Antonyms:
      whole fixed complete unbroken connected ok
    1. adjective discontinuous
      Synonyms:
      interrupted disconnected irregular incomplete fragmentary intermittent disturbed erratic spasmodic spastic
      Antonyms:
      continuous connected complete unbroken
    1. adjective mentally defeated
      Synonyms:
      defeated beaten demoralized discouraged disheartened depressed crushed subdued oppressed vanquished humbled crippled tamed overpowered heartsick browbeaten
      Antonyms:
      happy satisfied uplifted
    1. adjective not working
      Synonyms:
      out of order down not working out defective faulty inoperable disabled imperfect gone kaput ruined shot wrecked exhausted weak busted haywire gone to pieces screwed up unsatisfactory in disrepair run-down not functioning on the blink on the fritz out of commission spent feeble fixed wracked out of kilter in the shop on the shelf coming unglued coming unstuck gone to pot
      Antonyms:
      working unbroken fixed
    1. adjective forgotten, ignored (promise)
      Synonyms:
      ignored disregarded violated infringed dishonored disobeyed abandoned transgressed retracted traduced isolated
      Antonyms:
      kept
    1. adjective stuttering in speech
      Synonyms:
      hesitant halting stammering hesitating imperfect weak mumbled muttered incoherent disjointed unintelligible
      Antonyms:
      continuous flowing

    لغات هم‌خانواده broken

    • noun
      break, outbreak, breakage
    • adjective
      breakable, broken
    • verb - transitive
      break

    سوال‌های رایج broken

    گذشته‌ی ساده broken چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده broken در زبان انگلیسی broke است.

    وجه وصفی حال broken چی میشه؟

    وجه وصفی حال broken در زبان انگلیسی breaking است.

    سوم‌شخص مفرد broken چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد broken در زبان انگلیسی breaks است.

    صفت تفضیلی broken چی میشه؟

    صفت تفضیلی broken در زبان انگلیسی more broken است.

    صفت عالی broken چی میشه؟

    صفت عالی broken در زبان انگلیسی most broken است.

    ارجاع به لغت broken

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «broken» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/broken

    لغات نزدیک broken

    • - broiling
    • - broke
    • - broken
    • - broken home
    • - broken-down
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.