با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Oppressed

əˈprest əˈprest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    oppresses
  • وجه وصفی حال:

    oppressing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مظلوم، ستم‌دیده، سرکوب‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The oppressed workers finally stood up against their exploitative employers.
- کارگران ستم‌دیده بالاخره در برابر کارفرماهای سوءاستفاده‌گر خود ایستادند.
- The oppressed women in the community are working towards gender equality.
- زنان مظلوم در جامعه برای برابری جنسیتی تلاش می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oppressed

  1. adjective downtrodden
    Synonyms: abject, abused, a slave to, at one’s feet, at one’s mercy, burdened, destitute, distressed, enslaved, exploited, have-not, helpless, maltreated, mistreated, persecuted, subservient, suppressed, tormented, tyrannized, underfoot, under one’s thumb

ارجاع به لغت oppressed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oppressed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/oppressed

لغات نزدیک oppressed

پیشنهاد بهبود معانی