با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Subservient

səbˈsɜrːviənt səbˈsɜːviənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
چاپلوس، پست، تابع، مادون، سودمند، متملق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subservient

  1. adjective extremely compliant
    Synonyms: abject, acquiescent, a slave to, at one’s beck and call, at one’s mercy, bootlicking, cowering, cringing, dancing, deferential, docile, fawning, ignoble, inferior, in one’s clutches, in one’s pocket, in one’s power, mean, menial, obeisant, obsequious, resigned, servile, slavish, subject, submissive, sycophantic, under one’s thumb
    Antonyms: controlling, domineering
  2. adjective secondary, useful
    Synonyms: accessory, adjuvant, ancillary, appurtenant, auxiliary, bush-league, collateral, conducive, contributory, flunky, helpful, inferior, instrumental, minor, serviceable, subordinate, subsidiary, supplemental, supplementary
    Antonyms: unhelpful, unnecessary, useless

ارجاع به لغت subservient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subservient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/subservient

لغات نزدیک subservient

پیشنهاد بهبود معانی