Ignoble

    ɪɡˈnoʊbl ɪɡˈnəʊbl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    ناکس، فرومایه، پست، بدگوهر، ناجنس، نااصل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - ignoble masses
    - عوام‌الناس
    - an ignoble person
    - آدم فرومایه
    - his ignoble purposes
    - منظورهای شرم‌آور او
    - ignoble laws
    - قوانین خفت‌آور
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ignoble

    1. adjective lowly, unworthy
      Synonyms:
      low common mean poor base humble ordinary inferior simple shameful vile wicked corrupt wretched lewd modest petty plain rotten shabby vulgar unworthy coarse menial servile degenerate dishonorable infamous contemptible despicable disgraceful sordid baseborn plebeian unwashed abject scurvy craven heinous dastardly wrong
      Antonyms:
      high worthy noble honorable respectable reputable dignified grand

    ارجاع به لغت ignoble

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ignoble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ignoble

    لغات نزدیک ignoble

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه