با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unworthy

ʌnˈwɜrːði ʌnˈwɜːði
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ناشایسته، نالایق، نازیبا، نامستحق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- That is unworthy of your attention.
- آن چیز لایق توجه شما نیست.
- Such curses are unworthy of a gentleman like you.
- این دشنام‌ها در شأن آقایی مثل شما نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unworthy

  1. adjective not of value
    Synonyms: base, beneath, blamable, contemptible, degrading, disgraceful, dishonorable, disreputable, good-for-nothing, ignoble, improper, inappropriate, ineligible, inexcusable, no-account, no-good, not deserving, not fit, not good enough, nothing, not worth, offensive, out of place, recreant, reprehensible, shameful, unbecoming, unbefitting, undeserving, unfit, unmerited, unseemly, unsuitable, valueless, vile, wretched, wrong
    Antonyms: honorable, useful, valuable, worthwhile, worthy

ارجاع به لغت unworthy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unworthy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unworthy

لغات نزدیک unworthy

پیشنهاد بهبود معانی