صفت تفضیلی:
more improperصفت عالی:
most improperناشایست، نامناسب، بیجا، به دور از نزاکت، غیراخلاقی، خلاف
improper behaviour
رفتار ناشایست
They accused him of using improper language.
آنها او را به استفاده از زبان ناشایست متهم کردند.
a garment that is improper for a funeral ceremony
لباسی که برای مراسم خاکسپاری نامناسب است
improper integral
انتگرال ریمان نامناسب (انتگرال مجازی)
ناصواب، نادرست، اشتباه، غلط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an improper medicine
داروی اشتباهی
to arrive at an improper conclusion
به نتیجهی غلط رسیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «improper» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/improper