Inexpedient

ˌɪnɪkˈspiːdɪənt ˌɪnɪkˈspiːdɪənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
غیرضروری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inexpedient

  1. adjective Not suitable or advisable
    Synonyms: unwise, injudicious, inadvisable, impolitic, detrimental, futile, imprudent, inopportune
    Antonyms: expedient

ارجاع به لغت inexpedient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inexpedient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inexpedient

لغات نزدیک inexpedient

پیشنهاد بهبود معانی