امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Imprudent

ɪmˈpruːdnt ɪmˈpruːdnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بی‌احتیاط، بی‌تدبیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The imprudent mountain climber fell down.
- کوهنورد بی‌احتیاط سقوط کرد.
- It is imprudent to go.
- رفتن بی‌احتیاطی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد imprudent

  1. adjective without much thought
    Synonyms:
    brash careless foolhardy foolish heedless ill-advised ill-considered ill-judged impolitic improvident incautious inconsiderate indiscreet inexpedient injudicious irresponsible leaving self wide open off the deep end overhasty playing with fire rash reckless temerarious thoughtless unadvisable unthinking unwise
    Antonyms:
    careful cautious discreet prudent wise

ارجاع به لغت imprudent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imprudent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/imprudent

لغات نزدیک imprudent

پیشنهاد بهبود معانی