نابخردانه، با بیاحتیاطی، از روی بیملاحظگی، از روی بیتدبیری، غیرعاقلانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The United States imprudently abolished the Office of Technology Assessment two decades ago.
دو دهه قبل، ایالات متحده بهطور نابخردانه ادارهی ارزیابی فناوری را منحل کرد.
He imprudently betrayed his identity to his captors.
او با بیاحتیاطی هویت خود را به ربایندگانش لو داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «imprudently» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imprudently