با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Impudence

ˈɪmpjʊdəns ˈɪmpjʊdəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
گستاخی، چشم‌سفیدی، خیره‌سری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impudence

  1. noun The state or quality of being impudent or arrogantly self-confident
    Synonyms: insolence, impertinence, rudeness, effrontery, gall, audacity, cheek, chutzpah, brass, crust, cheekiness, assumption, audaciousness, boldness, brashness, brazenness, discourtesy, disrespect, face, familiarity, forwardness, brassiness, impudency, incivility, nerve, nerviness, overconfidence, pertness, presumptuousness, pushiness, sassiness, sauciness, sauce, uppishness, uppityness, sass, freshness

ارجاع به لغت impudence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impudence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impudence

لغات نزدیک impudence

پیشنهاد بهبود معانی