گذشتهی ساده:
facedشکل سوم:
facedسومشخص مفرد:
facesوجه وصفی حال:
facingشکل جمع:
facesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از رو بردن، از جلو کسی درآمدن
رودررو شدن
(هاکی روی یخ) بازی را آغاز کردن (یا ادامه دادن پس از مکث)
از رو بردن، از جلو کسی درآمدن
سنگنمای ساختمان، سنگ روکار
جور در نیامدن با
1- در برابر، در مقابل 2- علیرغم، با وجود
دهنکجی کردن به، ادا در آوردن
ظاهراً، تا آنجاییکه از ظواهر برمیآید، در نظر اول
دهنکجی کردن، شکلک درآوردن
قیافه گرفتن، قیافه عوض کردن، ژست گرفتن
قیافهی محزون به خود گرفتن
به نظر شجاع (یا مطمئن) آمدن، به روی خود نیاوردن، خم به ابرو نیاوردن
در مخالفت اصرار کردن، پافشاری کردن در برابر، لجاجت کردن
ظاهر شدن (در میان جمع)، رخ نمایی کردن
درملا عام ظاهر شدن، در میان جمع آمدن
تو روی کسی (ایستادن یا گفتن)، رک
عواقب اعمال خود را چشیدن، با پیامد ناخوشایند عملی مواجه شدن، عقوبت کار خود را پذیرفتن، پای لرز خربزه نشستن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «face» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/face