گذشتهی ساده:
smirkedشکل سوم:
smirkedسومشخص مفرد:
smirksوجه وصفی حال:
smirkingشکل جمع:
smirksناپسند پوزخند، نیشخند
His smirk revealed his true feelings.
پوزخند او احساسات واقعیاش را آشکار کرد.
The smirk on her face told a different story.
نیشخند روی صورتش حکایت دیگری داشت.
ناپسند پوزخند زدن، نیشخند زدن، لبخند مغرورانه زدن، لبخند تحقیرآمیز زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She smirked at me when she noticed my mistake.
وقتی متوجه اشتباه من شد، به من پوزخند زد.
Seeing his ex with her new partner, he smirk.
با دیدن همسر سابقش با شریک جدیدش، نیشخند زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «smirk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/smirk