امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Smite

smaɪt smaɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb
زدن، شکست دادن، خرد کردن، شکستن، کشتن، ذلیل کردن، کوبیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Rustam smote his enemy dead.
- رستم با یک ضربه‌ی جانانه دشمن را کشت.
- Blacksmiths were smiting the anvil.
- آهنگران بر سندان می‌کوبیدند.
- The herd was smitten by foot-and-mouth disease.
- بیماری تب برفکی گله را سخت دچار کرد.
- He was smitten with dread.
- وحشت‌زده شد.
- She was smitten by conscience.
- وجدان او را عذاب می‌داد.
- All were smitten by her beauty.
- همه تحت‌تأثیر زیبایی او قرار گرفتند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smite

  1. verb To deliver a powerful blow to suddenly and sharply
    Synonyms:
    strike attack hit knock belt sock swat whack wallop bash catch clout pop slam afflict slog slug smash blast buffet chasten thwack chastise clobber wham dash whop defeat biff destroy bop clip slap conk smack paste visit
  1. verb To bring great harm or suffering to
    Synonyms:
    afflict strike agonize anguish curse beat excruciate plague rack scourge belabor torment torture

ارجاع به لغت smite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smite

لغات نزدیک smite

پیشنهاد بهبود معانی