با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Slap

slæp slæp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    slapped
  • شکل سوم:

    slapped
  • سوم‌شخص مفرد:

    slaps
  • وجه وصفی حال:

    slapping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb C2
با کف دست زدن، سیلی، تودهنی، ضربت، ضربت سریع، صدای چلب‌چلوپ، سیلی زدن، تپانچه زدن، زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He slapped me on the back of the neck.
- یک پس‌گردنی به من زد.
- The teacher who slapped a student was fired.
- معلمی که به شاگرد سیلی زد اخراج شد.
- I heard a loud slap from the next-door room.
- صدای شلپ بلندی را از اتاق مجاور شنیدم.
- to slap some paint onto a wall
- دیوار را شلپ‌شولوپ رنگ زدن
- she slapped the magazines on the table
- مجله‌ها را تالاپ انداخت روی میز
- to slap a hat on one's head
- با بی‌دقتی و شتاب کلاه روی سر گذاشتن
- I ran slap into a tree.
- صاف خوردم به درخت.
- They slapped 10 cents on the price of gasoline.
- قیمت بنزین را ده سنت بالا بردند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slap

  1. noun, verb hard hit, often with hand
    Synonyms: bang, bash, blip, blow, box, buffet, bust, chop, clap, clout, crack, cuff, pat, percuss, poke, potch, punch, slam, smack, sock, spank, strike, swat, wallop, whack, wham

Phrasal verbs

  • slap down

    ناگهان توقیف کردن، متوقف ساختن

    سرزنش کردن، نکوهش کردن

  • slap something on something

    (مالیات یا قیمت و غیره‌ی چیزی را) افزودن، بالابردن

Idioms

  • a slap in the face

    1- تو گوشی، سیلی 2- توهین، خوارشماری، تودهنی

  • slap and tickle

    (انگلیس - عامیانه) عشق‌بازی، ماچ و بوسه

  • slap somebody on the back

    (به منظور تشویق و غیره) دست بر شانه یا پشت کسی زدن

ارجاع به لغت slap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slap

لغات نزدیک slap

پیشنهاد بهبود معانی