با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Clout

klaʊt klaʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    clouts

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - transitive
    زدن، وصله کردن، چرم یا پارچه مندرس، پارچه کهنه، کهنه
    • - He has a lot of clout in the Ministry.
    • - در وزارت‌خانه خیلی خرش می‌رود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clout

  1. noun power
    Synonyms: authority, influence, prestige, pull, standing, sway, weight
  2. verb hit
    Synonyms: blow, box, clip, clobber, cuff, rap, slap, smack, sock, strike, thump, wallop, whack

ارجاع به لغت clout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clout

لغات نزدیک clout

پیشنهاد بهبود معانی