آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ مرداد ۱۴۰۴

    Clout

    klaʊt klaʊt

    گذشته‌ی ساده:

    clouted

    شکل سوم:

    clouted

    سوم‌شخص مفرد:

    clouts

    وجه وصفی حال:

    clouting

    شکل جمع:

    clouts

    معنی clout | جمله با clout

    verb - transitive informal

    ضربه زدن، کتک زدن، مشت زدن

    She clouted the mosquito that was buzzing around her head.

    به پشه‌ای که دور سرش وزوز می‌کرد، ضربه زد.

    The teacher clouted the student on the back for misbehaving in class.

    معلم به پشت دانش‌آموز به‌دلیل بدرفتاری در کلاس مشت زد.

    verb - transitive informal

    ورزش محکم زدن، ضربه زدن (در کریکت یا بیسبال)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    She clouted the baseball over the fence with a powerful swing.

    او توپ بیسبال را با یک قوس نیرومند از روی حصار ضربه زد.

    The player clouted the cricket ball, sending it soaring into the stands.

    بازیکن به توپ کریکت محکم زد و آن را به سکوها رساند.

    noun uncountable

    قدرت، نفوذ، برتری، برش

    He has a lot of clout in the Ministry.

    در وزارت‌خانه خیلی قدرت دارد.

    He gained clout within the organization by successfully leading major projects.

    او با رهبری موفق، پروژه‌های بزرگ در سازمان نفوذ پیدا کرد.

    noun countable informal

    ضربه‌ی سنگین، مشت، کتک

    He aimed a clout at the old tree, venting his frustration.

    او مشتی به درخت کهن‌سال زد و ناراحتی خود را تخلیه کرد.

    She gave the door a hard clout, trying to jar it open.

    او به در ضربه‌ی محکمی زد و سعی کرد آن را باز کند.

    noun countable informal

    ضربه‌ی محکم (به توپ)

    With one clean clout, she drove the cricket ball straight to the boundary.

    با ضربه‌ای تمیز و محکم، توپ کریکت را مستقیم به خط مرزی فرستاد.

    He’s known for delivering massive clouts during practice sessions.

    او به‌خاطر ضربه‌های سنگینی که در تمرین‌ها می‌زند معروف است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد clout

    1. noun power
      Synonyms:
      power authority influence sway weight standing prestige pull
    1. verb hit
      Synonyms:
      hit strike smack slap rap thump whack sock blow cuff clip box clobber

    سوال‌های رایج clout

    شکل جمع clout چی میشه؟

    شکل جمع clout در زبان انگلیسی clouts است.

    ارجاع به لغت clout

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «clout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clout

    لغات نزدیک clout

    • - cloudy
    • - clough
    • - clout
    • - clove
    • - clove gillyflower
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.