شکل جمع:
cloutsضربه زدن، کتک زدن، مشت زدن
She clouted the mosquito that was buzzing around her head.
به پشهای که دور سرش وزوز میکرد، ضربه زد.
The teacher clouted the student on the back for misbehaving in class.
معلم به پشت دانشآموز بهدلیل بدرفتاری در کلاس مشت زد.
ورزش محکم زدن، ضربه زدن (در کریکت یا بیسبال)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She clouted the baseball over the fence with a powerful swing.
او توپ بیسبال را با یک قوس نیرومند از روی حصار ضربه زد.
The player clouted the cricket ball, sending it soaring into the stands.
بازیکن به توپ کریکت محکم زد و آن را به سکوها رساند.
قدرت، نفوذ، برتری، برش
He has a lot of clout in the Ministry.
در وزارتخانه خیلی برش دارد.
He gained clout within the organization by successfully leading major projects.
او با رهبری موفق، پروژههای بزرگ در سازمان نفوذ پیدا کرد.
ضربهی سنگین، مشت، کتک
He aimed a clout at the old tree, venting his frustration.
او مشتی به درخت کهنسال زد و ناراحتی خود را تخلیه کرد.
She gave the door a hard clout, trying to jar it open.
او به در ضربهی محکمی زد و سعی کرد آن را باز کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clout» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clout