در آب یا چیز دیگری فرو بردن، روی چیزی آب ریختن، خیس کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to douse a sail
بادبان را پایین کشیدن
to douse a mast
دکل کشتی را پایین آوردن
When the officer came, the boys doused the fire and pretended to be asleep.
هنگامی که افسر سررسید، پسرها آتش را بهسرعت خاموش کردند و خود را به خواب زدند.
Begin your washing by dousing the curtains in water to remove surface dust.
برای زدودن گرد و خاک سطحی، شستشو را با فرو بردن پردهها در آب شروع کنید.
She leaned over the basin and began to douse her face with the cold water.
او روی دستشویی خم شد و با آب سرد شروع به شستن صورت خود کرد.
The monsoon rains douse the hillsides.
بارانهای موسمی تپهها را خیس میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «douse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/douse