با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Put Out

American: pʊtˈaʊt British: pʊtaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
(چراغ یا آتش) خاموش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
phrasal verb
اعمال کردن، به کار بردن، اجرا کردن
phrasal verb
ناراحت کردن، آزرده خاطر کردن
phrasal verb
منتشر کردن
phrasal verb
اخراج کردن، مرخص کردن
phrasal verb
رابطه جنسی برقرار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد put out

  1. verb upset, irritate; inconvenience
    Synonyms: aggravate, anger, annoy, bother, burn, confound, discomfit, discommode, discompose, disconcert, discountenance, disoblige, displease, dissatisfy, disturb, embarrass, exasperate, gall, get, grate, harass, impose upon, incommode, inflame, irk, nettle, perturb, provoke, put on the spot, rile, roil, trouble, vex
    Antonyms: assuage, help, please
  2. verb extinguish fire
    Synonyms: blow out, douse, out, quench, smother, snuff out, stamp out
    Antonyms: start

ارجاع به لغت put out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/put out

پیشنهاد بهبود معانی