گذشتهی ساده:
troubledشکل سوم:
troubledسومشخص مفرد:
troublesوجه وصفی حال:
troublingشکل جمع:
troublesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
trouble someone for (something)
(سرمیز شام و غیره) برای رساندن چیزی (مثلاً نمکدان) از کسی خواهش کردن، مزاحم شدن
گرفتار، دچار دردسر یا خطر یا اشکال
دردسر چیزی را به خود هموار کردن، زحمت کشیدن
یکی از مشکلات (یا دردسرهای) فرعی شخص
اشکال این است که ...، مسئله از این قرار است ...
بیدردسر، بیگرفتاری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trouble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trouble