آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ اسفند ۱۴۰۳

    Exert

    ɪɡˈzɜrːt ɪɡˈzɜːt

    گذشته‌ی ساده:

    exerted

    شکل سوم:

    exerted

    سوم‌شخص مفرد:

    exerts

    وجه وصفی حال:

    exerting

    معنی exert | جمله با exert

    verb - transitive C1

    اعمال کردن، به‌کاربردن، اجرا کردن، نشان دادن، وارد کردن

    He had to exert all his strength to move the stone.

    مجبور بود برای تکان دادن سنگ همه‌ی زور خود را به‌کار ببرد.

    The government should exert more control over the financial sector.

    دولت باید کنترل بیشتری بر بخش مالی اعمال کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She exerted all her authority to resolve the conflict.

    او تمام قدرت خود را برای حل اختلاف به کار برد.

    His father exerted a lot of pressure on him to study.

    پدرش خیلی به او فشار می‌آورد که درس بخواند.

    a style that has exerted a profound influence on young writers

    سبکی که بر نویسندگان جوان تأثیر عمیقی داشته است

    verb - transitive

    تلاش کردن، همت کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    If you want to succeed you must exert yourself!

    اگر می‌خواهی کامیاب شوی، باید همت کنی!

    She had to exert considerable effort to finish the marathon.

    او مجبور شد تلاش قابل توجهی برای تمام کردن ماراتن انجام دهد.

    verb - transitive

    فشار آوردن، تقلا کردن (ذهنی و بدنی)

    You shouldn't exert yourself, you're still sick!

    هنوز بیمار هستی و نباید تقلا کنی!

    He didn't need to exert himself much to complete the task.

    او برای انجام این کار نیازی نداشت زیاد به خود فشار بیاورد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد exert

    1. verb make use of
      Synonyms:
      use employ utilize apply exercise expend work ply wield try hard strive endeavor struggle labor toil put forth put out make effort apply oneself bring into play bring to bear push plug peg away strain sweat it pour it on give all one’s got give best shot dig throw

    Collocations

    exert leadership

    رهبری کردن، به رهبری پرداختن

    exert oneself

    زحمت به خود هموار کردن، تلاش کردن، زور زدن

    سوال‌های رایج exert

    گذشته‌ی ساده exert چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده exert در زبان انگلیسی exerted است.

    شکل سوم exert چی میشه؟

    شکل سوم exert در زبان انگلیسی exerted است.

    وجه وصفی حال exert چی میشه؟

    وجه وصفی حال exert در زبان انگلیسی exerting است.

    سوم‌شخص مفرد exert چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد exert در زبان انگلیسی exerts است.

    ارجاع به لغت exert

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «exert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exert

    لغات نزدیک exert

    • - exergonic
    • - exergue
    • - exert
    • - exert leadership
    • - exert oneself
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.