فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Exert

ɪɡˈzɜrːt ɪɡˈzɜːt

گذشته‌ی ساده:

exerted

شکل سوم:

exerted

سوم‌شخص مفرد:

exerts

وجه وصفی حال:

exerting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1

اعمال کردن، به‌کاربردن، اجرا کردن، نشان دادن، وارد کردن

He had to exert all his strength to move the stone.

مجبور بود برای تکان دادن سنگ همه‌ی زور خود را به‌کار ببرد.

The government should exert more control over the financial sector.

دولت باید کنترل بیشتری بر بخش مالی اعمال کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She exerted all her authority to resolve the conflict.

او تمام قدرت خود را برای حل اختلاف به کار برد.

His father exerted a lot of pressure on him to study.

پدرش خیلی به او فشار می‌آورد که درس بخواند.

a style that has exerted a profound influence on young writers

سبکی که بر نویسندگان جوان تأثیر عمیقی داشته است

verb - transitive

تلاش کردن، همت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

If you want to succeed you must exert yourself!

اگر می‌خواهی کامیاب شوی، باید همت کنی!

She had to exert considerable effort to finish the marathon.

او مجبور شد تلاش قابل توجهی برای تمام کردن ماراتن انجام دهد.

verb - transitive

فشار آوردن، تقلا کردن (ذهنی و بدنی)

You shouldn't exert yourself, you're still sick!

هنوز بیمار هستی و نباید تقلا کنی!

He didn't need to exert himself much to complete the task.

او برای انجام این کار نیازی نداشت زیاد به خود فشار بیاورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exert

  1. verb make use of
    Synonyms:
    use employ utilize apply exercise expend work ply wield try hard strive endeavor struggle labor toil put forth put out make effort apply oneself bring into play bring to bear push plug peg away strain sweat it pour it on give all one’s got give best shot dig throw

Collocations

exert leadership

رهبری کردن، به رهبری پرداختن

exert oneself

زحمت به خود هموار کردن، تلاش کردن، زور زدن

ارجاع به لغت exert

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exert

لغات نزدیک exert

پیشنهاد بهبود معانی