بهکار گرفتن، بهکار بستن، استفاده کردن از، ارائه دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
All his efforts are brought to bear to solve problem.
همهی تلاشهایش را برای حل مشکل بهکار گرفت.
Every possible pressure was brought to bear on the minister to ensure the unjust law was not passed.
هر فشار ممکنی بر وزیر بهکار گرفته شد تا آن قانون ناعادلانه تصویب نشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bring to bear» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bring-to-bear-on-or-upon