گذشتهی ساده:
appliedشکل سوم:
appliedسومشخص مفرد:
appliesوجه وصفی حال:
applyingبه کار بردن، به کار زدن، به کار بستن، استعمال کردن، صرف کردن
to apply skill in solving a problem
در حل مسئلهای مهارت به کار بردن
He applied himself to the study of chemistry.
او تمام تلاش خود را صرف مطالعه شیمی کرد.
اجرا کردن، اعمال کردن، عمل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to apply caution
با احتیاط عمل کردن
زدن به، مالیدن به، (بر روی چیزی) پراکندن
to apply oil to the skin
روغن به پوست مالیدن (زدن)
متصل کردن، بههم بستن، مربوط بودن، شامل شدن، اطلاق کردن
One ought not apply the name of father to a person who abandons his children.
به کسی که کودکان خود را رها میکند نباید نام پدر اطلاق کرد.
This principle always applies.
این اصل همیشه صادق است.
درخواست دادن، درخواست کردن، درخواست کردن از، درخواستنامه پر کردن
Ali applied to his uncle for help.
علی از عمویش درخواست کمک کرد.
He has applied to several places for a job.
او به چندین جا برای کار مراجعه کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «apply» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apply