فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Put In

American: pʊtɪn British: pʊtɪn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

درخواست دادن، پیشنهاد کردن، درخواست را تسلیم کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

The company encouraged their employees to put in for a promotion if they met the qualifications.

شرکت کارکنان را تشویق کرد که اگر واجد صلاحیت هستند، درخواست ترفیع بدهند.

John decided to put in a request for a day off work.

جان تصمیم گرفت درخواست یک روز مرخصی بدهد.

phrasal verb

وقت صرف کردن، وقت گذاشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

I need to put in some time studying if I want to pass this exam.

اگر می‌خواهم این امتحان را پاس شوم، باید کمی وقت برای مطالعه بگذارم.

She put in long hours at work to meet the project deadline.

او ساعت‌های زیادی را صرف کار می‌کرد تا به مهلت پروژه برسد.

phrasal verb

(دادخواست و شکایت) به ثبت رساندن

phrasal verb

نصب کردن، کار گذاشتن

phrasal verb

مداخله کردن، حرف کسی را قطع کردن، توی حرف کسی پریدن

Please don't put in while I'm speaking.

لطفا وقتی دارم صحبت می‌کنم، توی حرفم نپر.

I was in the middle of a sentence when my boss put in and asked me to stop for a moment.

وسط گفتن جمله‌ای بودم که رئیسم توی حرفم پرید و خواست که کمی مکث کنم.

phrasal verb

(گیاه و نهال) کاشتن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد put in

  1. phrasal verb place inside
  1. phrasal verb apply, request or submit
  1. phrasal verb contribute
  1. phrasal verb call at, arrive at or enter a place (e.g. to enter a harbor or port)

ارجاع به لغت put in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-in

لغات نزدیک put in

پیشنهاد بهبود معانی