با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Put In

American: pʊtɪn British: pʊtɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
درخواست دادن، پیشنهاد کردن، درخواست را تسلیم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The company encouraged their employees to put in for a promotion if they met the qualifications.
- شرکت کارکنان را تشویق کرد که اگر واجد صلاحیت هستند، درخواست ترفیع بدهند.
- John decided to put in a request for a day off work.
- جان تصمیم گرفت درخواست یک روز مرخصی بدهد.
phrasal verb
وقت صرف کردن، وقت گذاشتن
- I need to put in some time studying if I want to pass this exam.
- اگر می‌خواهم این امتحان را پاس شوم، باید کمی وقت برای مطالعه بگذارم.
- She put in long hours at work to meet the project deadline.
- او ساعت‌های زیادی را صرف کار می‌کرد تا به مهلت پروژه برسد.
phrasal verb
(دادخواست و شکایت) به ثبت رساندن
phrasal verb
نصب کردن، کار گذاشتن
phrasal verb
مداخله کردن، حرف کسی را قطع کردن، توی حرف کسی پریدن
- Please don't put in while I'm speaking.
- لطفا وقتی دارم صحبت می‌کنم، توی حرفم نپر.
- I was in the middle of a sentence when my boss put in and asked me to stop for a moment.
- وسط گفتن جمله‌ای بودم که رئیسم توی حرفم پرید و خواست که کمی مکث کنم.
phrasal verb
(گیاه و نهال) کاشتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد put in

  1. phrasal verb Place inside
  2. phrasal verb Apply, request or submit
  3. phrasal verb Contribute
  4. phrasal verb Call at, arrive at or enter a place (e.g. to enter a harbor or port)

ارجاع به لغت put in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/put-in

لغات نزدیک put in

پیشنهاد بهبود معانی