امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cumin

ˈkju.mɪn ˈkʌm.ɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
گیاه‌شناسی زیره، زیره‌ی سبز link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I love the aroma of cumin in Mexican dishes.
- من عاشق عطر زیره در غذاهای مکزیکی هستم.
- Do you have any cumin in your spice rack?
- آیا زیره در قفسه‌ی ادویه‌ی خود دارید؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cumin

  1. noun Dwarf Mediterranean annual long cultivated for its aromatic seeds
    Synonyms:
    Cuminum cyminum
  1. noun Aromatic seeds of the cumin herb of the carrot family
    Synonyms:
    cumin seed

ارجاع به لغت cumin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cumin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cumin

لغات نزدیک cumin

پیشنهاد بهبود معانی