آخرین به‌روزرسانی:

Puppy

ˈpʌpi ˈpʌpi

شکل جمع:

puppies

معنی

noun countable B1

توله‌سگ، جوانک خودنما و نادان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد puppy

  1. noun an insignificant but arrogant and obnoxious young person
    Synonyms:
    squirt pup twerp
  1. noun an inexperienced young person
    Synonyms:
    pup dog animal young dog canine whelp coxcomb dandy fop

سوال‌های رایج puppy

شکل جمع puppy چی میشه؟

شکل جمع puppy در زبان انگلیسی puppies است.

ارجاع به لغت puppy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «puppy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/puppy

لغات نزدیک puppy

پیشنهاد بهبود معانی