شیکپوش، خوشلباس، خوشتیپ، فوکولی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her son is a dandy.
پسر او خیلی اهل قر و فر است.
a little dandy of a tent
خیمهی کوچک و بسیار خوب
This book is a dandy.
این کتاب عالی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dandy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dandy