آیکن بنر

طولانی‌ترین خسوف قرن در ۱۶ شهریور، خسوف به انگلیسی چی می‌شه؟

ماه‌گرفتگی به انگلیسی (۱۶ شهریور)

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Superior

sʊˈpɪriər suːˈpɪəriə

شکل جمع:

superiors

صفت تفضیلی:

more superior

صفت عالی:

most superior

معنی superior | جمله با superior

adjective C1

برتر، بهتر، عالی‌تر، والاتر، ممتاز

He was overcome by a superior opponent.

حریف برتر بر او فائق آمد.

Some human rights are superior to civil law.

برخی از حقوق بشر بر قانون مدنی مقدم هستند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He is superior to fear.

او بر ترس مسلط است.

A genus is superior to a species.

جنس از گونه فراگیرتر است.

a superior group of students

یک گروه برتر از دانشجویان

David's superior ability to memorize names

استعداد فوق‌العاده‌ی دیوید در حفظ کردن اسم‌ها

the German's superior weapons

سلاح‌های بهتر آلمان‌ها

superior durability of genuine leather

دوام بیشتر چرم واقعی

a superior court

دادگاه عالی

superior in numbers

بیشتر از نظر تعداد

superior speed

سرعت بیشتر

adjective C2

متکبر، مغرور، خودبرتر‌بین، ازخودراضی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Amanda thinks she’s better than everyone and acts really superior.

آماندا فکر می‌کند از همه بهتر است و خیلی متکبرانه رفتار می‌کند.

His superior attitude makes it difficult for others to work with him.

طرز فکر ازخودراضی‌اش باعث می‌شود دیگران به‌سختی با او کار کنند.

adjective

مافوق، بالادست

He was jailed because of insubordination to his superior officer.

به‌دلیل نافرمانی از افسر مافوق خود زندانی شد.

You should always inform your superior before making such decisions.

شما همیشه باید قبل‌از گرفتن چنین تصمیم‌هایی به مقام بالادست خود اطلاع دهید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

superior classes of society

طبقات بالای اجتماع

adjective

پزشکی بالایی، فوقانی، نزدیک‌تر به سر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

The brain is superior to the spinal cord.

مغز بالاتر از نخاع قرار دارد.

In anatomy, the term ‘superior’ means closer to the head.

در آناتومی، اصطلاح «فوقانی» به معنای نزدیک‌تر به سر است.

noun countable C1

مافوق، مقام بالاتر، بالادست، رئیس، سرپرست

A soldier must salute his superiors.

سرباز باید به بالادست‌های خود سلام بدهد.

She reported the issue directly to her superior.

او مشکل را مستقیماً به مافوق خود گزارش داد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد superior

  1. adjective arrogant, haughty
    Antonyms:

Collocations

be superior to

برتربودن، ارجحیت داشتن بر، بهتربودن، چربیدن بر

سوال‌های رایج superior

شکل جمع superior چی میشه؟

شکل جمع superior در زبان انگلیسی superiors است.

صفت تفضیلی superior چی میشه؟

صفت تفضیلی superior در زبان انگلیسی more superior است.

صفت عالی superior چی میشه؟

صفت عالی superior در زبان انگلیسی most superior است.

ارجاع به لغت superior

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «superior» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/superior

لغات نزدیک superior

پیشنهاد بهبود معانی