شکل جمع:
superiorsصفت تفضیلی:
more superiorصفت عالی:
most superiorبالایی، بالاتر، مافوق، ارشد، برتر، ممتاز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Some human rights are superior to civil law.
برخی از حقوق بشر بر قانون مدنی مقدم هستند.
superior in numbers
بیشتر از نظر تعداد
a superior group of students
یک گروه برتر از دانشجویان
superior classes of society
طبقات بالای اجتماع
He was overcome by a superior opponent.
حریف برتر بر او فائق آمد.
David's superior ability to memorize names
استعداد فوقالعادهی دیوید در حفظ کردن اسمها
the German's superior weapons
سلاحهای بهتر آلمانها
He is superior to fear.
او بر ترس مسلط است.
superior speed
سرعت بیشتر
superior durability of genuine leather
دوام بیشتر چرم واقعی
a superior court
دادگاه عالی
A genus is superior to a species.
جنس از گونه فراگیرتر است.
A soldier must salute his superiors.
سرباز باید به بالادستهای خود سلام بدهد.
He was jailed because of insubordination to his superior officer.
بهدلیل نافرمانی از افسر مافوق خود زندانی شد.
برتربودن، ارجحیت داشتن بر، بهتربودن، چربیدن بر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «superior» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/superior