امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prevailing

prɪˈveɪlɪŋ prɪˈveɪlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prevailed
  • شکل سوم:

    prevailed
  • سوم‌شخص مفرد:

    prevails
  • صفت تفضیلی:

    more prevailing
  • صفت عالی:

    most prevailing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
رایج، متداول، حاکم، موجود، باب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- at the then prevailing price
- به قیمتی که در آن وقت حاکم باشد
- the prevailing rural customs
- رسوم روستایی متداول
adjective
غالب، چیره، قوی، (باد) بیشوز
- The prevailing winds here are from the north.
- در اینجا بادهای غالب از سمت شمال می‌وزند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prevailing

  1. adjective general, dominant
    Synonyms:
    all-embracing by the numbers catholic common comprehensive current customary ecumenical established familiar fashionable influential in style in vogue main operative ordinary popular predominant predominating preponderating prevalent principal rampant regnant regular rife ruling set steady sweeping universal usual widespread worldwide
    Antonyms:
    individual minor peculiar private unimportant

ارجاع به لغت prevailing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prevailing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prevailing

لغات نزدیک prevailing

پیشنهاد بهبود معانی