امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Popular

ˈpɑːpjələr ˈpɒpjələ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more popular
  • صفت عالی:

    most popular

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
محبوب، پرطرفدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a popular singer
- خواننده‌ی محبوب
- The song became popular overnight.
- این آهنگ یک‌شبه محبوب شد.
- Her novels are popular among teens.
- رمان‌های او در بین نوجوانان پرطرفدار هستند.
adjective B2
عامه‌پسند، مردم‌پسند (برای یا مورد پسند افراد عادی تا افراد متخصص یا تحصیل‌کرده)
- My favorite genre of music is popular music.
- گونه‌ی موسیقی محبوب من موسیقی عامه‌پسند است.
- Popular entertainment captivates diverse audiences worldwide.
- سرگرمی‌های مردم‌پسند مخاطبان مختلف در سراسر جهان را مجذوب خود می‌کند.
adjective
مردمی، مربوط به مردم
- We must elect truly popular representatives.
- باید نمایندگانی انتخاب کنیم که واقعاً مردمی باشند.
- The popular protest drew thousands of people.
- تظاهرات مردمی هزاران نفر را به خود جلب کرد.
adjective
عمومی، رایج، همگانی
- a popular belief among farmers
- عقیده‌ی رایج در میان کشاورزان
- The popular conviction is that he is honest.
- اعتقاد عمومی این است که او آدم امینی است.
adjective
ارزان، نازل، در استطاعت مردم
- a popular product
- محصول ارزان
- Finding popular destinations can be a challenge during peak season.
- پیدا کردن مقصدهایی که در استطاعت مردم هستند می‌تواند در فصل اوج سفر دشوار باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد popular

  1. adjective well-known, favorite
    Synonyms:
    accepted approved attractive beloved caught on celebrated crowd-pleasing faddish famous fashionable favored in in demand in favor in the mainstream in vogue leading likable liked lovable noted notorious now okay pleasing praised preferred prevailing prominent promoted right stuff run-after selling social societal sought sought-after stylish suitable the rage thing trendy well-liked well-received
    Antonyms:
    disliked unknown unpopular
  1. adjective common, standard
    Synonyms:
    accepted accessible adopted approved conventional current demanded embraced familiar general in demand in use ordinary prevailing prevalent proletarian public rampant regnant rife ruling stock ubiquitous universal widespread
    Antonyms:
    different uncommon unusual

Idioms

لغات هم‌خانواده popular

  • adjective
    popular

ارجاع به لغت popular

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «popular» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/popular

لغات نزدیک popular

پیشنهاد بهبود معانی