صفت تفضیلی:
more notoriousصفت عالی:
most notoriousبدنام، انگشتنما، رسوا، بدآوازه، بیآبرو، معروف (به بدی)، شهرهی شهر (منفی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a notorious gambler
قمارباز رسوا
one of the most notorious government prisons
یکی از بدنامترین زندانهای دولتی
I am the one who is notorious in the city for falling in love.
منم که شهرهی شهرم به عشق ورزیدن.
His escape with the mayor's daughter made him notorious throughout the region.
فرار او با دختر شهردار او را در سرتاسر آن ناحیه انگشتنما کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «notorious» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/notorious