صفت تفضیلی:
more prominentصفت عالی:
most prominentبرجسته، والا، مشهور، مهم، شاخص، نامدار، سرشناس، مطرح
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
That lawyer is one of the most prominent experts in constitutional law.
آن وکیل یکی از برجستهترین متخصصان حقوق اساسی است.
Several prominent scientists attended the conference.
چند دانشمند سرشناس در کنفرانس حضور داشتند.
She’s a prominent figure in the field of human rights.
او شخصیتی مطرح در حوزهی حقوق بشر است.
a prominent writer
یک نویسندهی شهیر
برآمده، پیشآمده، بیرونزده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The building’s prominent entrance was visible from far away.
ورودی بیرونزدهی ساختمان از فاصلهی دور قابل مشاهده بود.
The scar left a prominent mark on his forehead.
جای زخم، ردی برآمده روی پیشانیاش گذاشته بود.
a prominent chin
چانهی پیشآمده
نمایان، مشخص، واضح، در معرض دید، برجسته، چشمگیر
The advertisement was placed in a prominent spot on the subway station.
تبلیغ، در مکانی در معرض دید در ایستگاه مترو قرار داده شده بود.
The company’s logo was displayed in a prominent position on the website.
لوگوی شرکت در موقعیتی نمایان در وبسایت نمایش داده شد.
prominent markings
علامتگذاریهای چشمگیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prominent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prominent