امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Celebrated

    ˈselɪbreɪtɪd ˈselɪbreɪtɪd
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • سوم‌شخص مفرد:

      celebrates

    • وجه وصفی حال:

      celebrating

    • صفت تفضیلی:

      more celebrated

    • صفت عالی:

      most celebrated

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    نامدار، نامی‌، مشهور

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - a celebrated poet
    - شاعر نامدار
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد celebrated

    1. adjective distinguished, famous
      Synonyms: acclaimed, big, eminent, famed, glorious, great, high-powered, illustrious, immortal, important, large, laureate, lionized, notable, number one, numero uno, outstanding, popular, preeminent, prominent, renowned, revered, storied, up there, well-known, w. k.
      Antonyms: inexalted, inglorious, obscure, plain, unknown

    لغات هم‌خانواده celebrated

    ارجاع به لغت celebrated

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «celebrated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/celebrated

    لغات نزدیک celebrated

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند