آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Large

    lɑːrdʒ lɑːdʒ

    صفت تفضیلی:

    larger

    صفت عالی:

    largest

    معنی large | جمله با large

    adjective A2

    وسیع، پهن، درشت، لبریز، سترگ، بزرگ، سرتاسر، پهناور، جامع، کامل، کلان، عمده

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    There was unrest in the country at large.

    سرتاسر کشور دستخوش آشوب بود.

    Texas is a large state.

    تگزاس ایالت پهناوری است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to talk large

    حرف‌های گنده‌گنده زدن

    a congressman at large

    نماینده‌ی کل ایالت

    to write large

    درشت نوشتن

    large talk

    حرف‌های گنده‌گنده

    a commander with large powers

    یک فرمانده با اختیارات زیاد

    to have large views on a subject

    درباره‌ی مطلبی اندیشه‌های گسترده داشتن

    a large building

    ساختمان بزرگ

    a large employer

    کارفرمای بزرگ

    the largest supplier of oil products in the world

    عمده‌ترین عرضه‌کننده‌ی فراورده‌های نفتی در جهان

    a large number

    شمار زیاد، تعداد کثیر

    the largest square in the city

    وسیع‌ترین میدان شهر

    a large appetite

    اشتهای زیاد

    a large family

    خانواده‌ی بزرگ

    adjective

    جادار، بسیط، هنگفت، حجیم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    She inherited a large fortune.

    او ثروت هنگفتی به ارث برد.

    a large sum (of money)

    مبلغ هنگفت

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a large room

    اتاق بزرگ (جادار)

    a large person

    آدم هیکل‌دار

    adjective

    غلوآمیز، خودنمایانه، پر فیس و افاده

    noun

    (کشتی رانی) باد مساعد، شرطه

    We are shipwrecked; blow, oh large wind, blow!

    کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز!

    adverb

    به طور خودنمایانه، به طور درشت

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد large

    1. adjective big, abundant
      Synonyms:
      great full wide ample extensive substantial considerable generous goodly copious liberal sizable spacious roomy bulky massive huge vast giant enormous immense grand sweeping plentiful abundant hefty tidy stupendous colossal gigantic monumental voluminous excessive gross populous booming thumping jumbo humongous mountainous comprehensive extravagant exorbitant whopping grandiose immeasurable blimp barn door
      Antonyms:
      small little tiny miniature

    Phrasal verbs

    at large

    به طور کلی، غالبا، در کل

    Collocations

    to a large extent

    به میزان زیاد

    به میزان زیاد، به مقدار زیاد، اکثراً

    Idioms

    as large as life

    ناگهان، غفلتاً، واقعاً خودش

    at large

    (درمورد مجرمین یا حیوانات خطرناک) تحت تعقیب، آزاد، دستگیرنشده

    by and large

    روی‌هم‌رفته، به‌طور کلی، در کل، در مجموع

    larger than life

    خارق‌العاده، ابر روال، فوق‌العاده

    لغات هم‌خانواده large

    • noun
      enlargement, enlarger
    • adjective
      large, largish
    • verb - transitive
      enlarge
    • adverb
      largely

    سوال‌های رایج large

    صفت تفضیلی large چی میشه؟

    صفت تفضیلی large در زبان انگلیسی larger است.

    صفت عالی large چی میشه؟

    صفت عالی large در زبان انگلیسی largest است.

    ارجاع به لغت large

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «large» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/large

    لغات نزدیک large

    • - lares
    • - lares and penates
    • - large
    • - large amount
    • - large calorie
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.