صفت تفضیلی:
tinierصفت عالی:
tiniestریز، خرد، کوچولو، بسیار کوچک، کم، ناچیز، بسیار اندک، نیموجبی، نقلی، فسقلی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a tiny baby
نوزاد کوچولو
His income is tiny.
درآمد او بسیار کم است.
If I make a tiny mistake, he yells at me
اگر اشتباه کوچکی مرتکب شوم، سرم داد میزند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tiny» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tiny