امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Diminutive

dəˈmɪnjətɪv dəˈmɪnjətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
مصغر، خرد، کوچک، حقیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Her diminutive figure made everybody laugh.
- اندام ریزه‌پیزه‌ی او همه را به خنده در می‌آورد.
- a diminutive suffix
- پسوند تصغیری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diminutive

  1. adjective tiny, petite
    Synonyms:
    bantam bitsy bitty button Lilliputian little midget mini miniature minute peewee pint-sized pocket pocket-sized small teensy teensy-weensy teeny teeny-weeny undersize wee weeny
    Antonyms:
    big huge large tall

ارجاع به لغت diminutive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diminutive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diminutive

لغات نزدیک diminutive

پیشنهاد بهبود معانی