امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pocket

ˈpɑːkɪt ˈpɒkɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pocketed
  • شکل سوم:

    pocketed
  • سوم‌شخص مفرد:

    pockets
  • وجه وصفی حال:

    pocketing
  • شکل جمع:

    pockets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
جیب (لباس و چمدان و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I always keep my phone in the back pocket of my jeans.
- همیشه گوشی‌ام را در جیب پشت شلوار جینم قرار می‌دهم.
- His hands were in his pockets.
- دستانش را در جیب‌هایش کرده بود.
- I put the key in your coat pocket.
- کلید را در جیب کت شما گذاشتم.
noun countable B1
جیب (کنار یا پشت صندلی خودرو یا پشت صندلی هواپیما)
- The seatback pocket on the airplane was filled with magazines.
- جیب پشتی صندلی هواپیما پر از مجله بود.
- The driver always kept loose change in the pocket.
- راننده همیشه پول خرد را در جیب نگه می‌داشت.
- I put the magazine in the airplane's seat pocket.
- مجله را در جیب صندلی هواپیما گذاشتم.
noun countable
ورزش پاکت (در میز بیلیارد و اسنوکر و غیره)
- He sank the five ball in the side pocket.
- توپ پنج را در پاکت کناری انداخت.
- The black ball rolled smoothly into the corner pocket.
- توپ مشکی به‌آرامی در پاکت گوشه افتاد.
noun informal C2
پول (مقدار پولی که شخص یا سازمان برای خرج کردن در اختیار دارد)
- She will pay the cost out of her own pocket.
- هزینه را از پول خودش خواهد داد.
- Don't forget to check your pocket before heading to the store.
- یادت نرود که قبل از رفتن به فروشگاه، به پولت نگاه کنی.
noun countable
دسته، توده، انباشتگاه، گروه (که جدا و متفاوت از چیزی است که آن را احاطه کرده است)
- The invaders met pockets of resistance.
- مهاجمان با دسته‌هایی از مقاومت‌گران مواجه شدند.
- Pockets of mist could be seen down by the river.
- کمی پایین‌تر در کنار رودخانه توده‌های مه دیده می‌شد.
- a pocket of poverty
- انباشتگاهی از فقر
noun countable
(دندان‌پزشکی) پاکت (فضایی بین دندان‌ها و لثه‌ها که می‌تواند حاوی باکتری‌هایی باشد که باعث بیماری می‌شوند)
- The dentist found food stuck in my pocket, causing inflammation.
- دندان‌پزشک متوجه شد که غذا در پاکت من گیر کرده و باعث التهاب شده است.
- Neglecting oral hygiene can lead to infection in the pocket.
- بی‌توجهی به بهداشت دهان و دندان می‌تواند منجر به عفونت در پاکت شود.
verb - transitive
در جیب گذاشتن
- He pocketed his house keys.
- او کلیدهای خانه‌اش را در جیبش گذاشت.
- He pocketed his phone.
- گوشی‌اش را در جیبش گذاشت.
verb - transitive
ورزش وارد پاکت کردن (بیلیارد و اسنوکر)
- He expertly pocketed the black ball.
- توپ مشکی را استادانه وارد پاکت کرد.
- She pocketed the striped ball in the side pocket with ease.
- او توپ راه‌راه را به‌راحتی وارد پاکت کناری کرد.
verb - transitive
به جیب زدن
- He pocketed his nephews' inheritance.
- ارثیه‌ی برادرزاده‌هایش را به جیب زد.
- He quickly pocketed the expensive watch.
- او ساعت مچی گران‌قیمت را به‌سرعت به جیب زد.
adjective
جیبی (برای اشاره به چیزی که به اندازه‌ی کافی کوچک است که بتوان آن را در جیب قرار داد یا چیزی که معمولاً در جیب گذاشته و حمل می‌شود)
- My grandmother gifted me a pocket dictionary for my birthday.
- مادربزرگم برای تولدم یک فرهنگ لغت جیبی به من هدیه داد.
- I need to buy a pocket calculator.
- باید ماشین‌حساب جیبی بخرم.
adjective
کوچک (کوچک‌تر از حد معمول)
- I love taking my lunch break at a pocket park near my office.
- عاشق صرف ناهار در پارک کوچک نزدیک دفترم هستم.
- The navy deployed a pocket battleship to patrol the coastline.
- نیروی دریایی برای گشت‌زنی در خط ساحلی کشتی جنگی کوچکی را مستقر کرد.
noun countable
کیف (دستی)
- The child found a penny in his pocket.
- کودک در کیفش یک سکه پیدا کرد.
- She slipped the note into her pocket.
- اسکناس را در کیفش گذاشت.
noun
جانورشناسی کیسه link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده
- The squirrel stuffed nuts into its cheek pocket.
- سنجاب دانه‌های خوراکی را در کیسه‌ی گونه‌اش چپاند.
- The kangaroo carries its baby in its pocket.
- کانگورو بچه‌اش را در کیسه‌اش حمل می‌کند.
noun countable
حفره‌ی رسوبات
- The geologist discovered a pocket of water.
- زمین‌شناس حفره‌ی رسوبات آب را کشف کرد.
- The pocket of oil discovered.
- حفره‌ی رسوبات نفت کشف شد.
noun
چاه (هوایی)
- Passengers were startled when the plane hit a pocket.
- وقتی هواپیما به چاه اصابت کرد، مسافران وحشت‌زده شدند.
- A skilled pilot knows how to navigate through pockets.
- خلبان ماهر می‌داند که چگونه از میان چاه‌ها عبور کند.
noun
مجازی بن‌بست، کار بی‌فایده
- Choosing that career path was a pocket that led nowhere.
- انتخاب آن مسیر شغلی بن‌بستی بود که راه به جایی نبرد.
- The decision to move to a new city ended up being a pocket.
- تصمیم برای نقل‌مکان به شهر جدید در نهایت کار بی‌فایده‌ای بود.
noun
ورزش پشت خط دفاعی (در فوتبال آمریکایی)
- The quarterback stepped up in the pocket.
- کوارتربک از پشت خط دفاعی جلو آمد.
- The pocket collapsed quickly.
- پشت خط دفاعی به‌سرعت از هم پاشید.
verb - transitive
تحمل کردن، به روی خود نیاوردن
- I pocketed their insult and smiled.
- من توهین آن‌ها را به روی خود نیاوردم و لبخند زدم.
- I can pocket his rude behavior.
- می‌توانم رفتار بی‌ادبانه‌ی او را تحمل کنم.
verb - transitive
کنار گذاشتن، نادیده گرفتن، نشان ندادن، بروز ندادن
- He had to pocket his anger and remain calm in front of his boss.
- او مجبور شد خشم خود را کنار بگذارد و در مقابل رئیسش آرام بماند.
- She pocketed her scruples.
- او دودلی خود را بروز نداد.
verb - transitive
جیب‌دار کردن
- The tailor pocketed the coat.
- خیاط کت را جیب‌دار کرد.
- he designer pocketed the dress.
- طراح لباس را جیب‌دار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pocket

  1. adjective small, portable
    Synonyms:
    abridged canned capsule compact concise condensed diminutive epitomized itsy-bitsy little midget miniature minute peewee pint-sized potted tiny wee
    Antonyms:
    big huge large
  1. noun cavity, pouch
    Synonyms:
    bag chamber compartment hole hollow opening receptacle sack socket
    Antonyms:
    mound mountain
  1. verb help oneself to something
    Synonyms:
    abstract appropriate conceal enclose filch hide lift nab pilfer pinch purloin shoplift steal swipe take
    Antonyms:
    give

Idioms

  • in pocket

    1- در دست، به دست آمده، موجود، در دسترس 2- سود، فایده

  • out of pocket

    1- از پول موجود، از حساب نقدینه، از موجودی 2- ضرر، زیان

ارجاع به لغت pocket

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pocket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pocket

لغات نزدیک pocket

پیشنهاد بهبود معانی