با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mound

maʊnd maʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adverb countable
تپه، پشته، برآمدگی، خرپشته، ماهور، با خاک‌ریز محصور کردن، خاک‌ریز ساختن
- His grave is marked with a little mound.
- پشته‌ی کوچکی قبر او را مشخص می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mound

  1. noun heap, hill
    Synonyms: anthill, bank, drift, dune, embankment, hillock, knoll, mass, molehill, mountain, pile, rise, shock, stack, tumulus
    Antonyms: depression, ditch, valley

ارجاع به لغت mound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mound

لغات نزدیک mound

پیشنهاد بهبود معانی