noxious, nocuous, nocent, harmful, hurtful, distressing, mephitic, venomous, pestilential
noxious
nocuous
nocent
harmful
hurtful
distressing
mephitic
venomous
pestilential
حشرات موذی قبلاز برداشت محصول را نابود کردند.
Noxious insects destroyed the crops before the harvest.
حشرات موذی محصولات را در طول شب نابود کردند.
The nocuous insects destroyed the crops overnight.
مجازی sly, cunning, deceitful, crafty
sly
cunning
deceitful
crafty
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
روباه موذی شبانه به مرغداری دزدکی وارد شد.
The sly fox sneaked into the henhouse at night.
کودک موذی دوستانش را فریب داد تا اسباببازیهایشان را به او بدهند.
The cunning child tricked his friends into giving him their toys.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «موذی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/موذی