cortex, skin, shell, bark
cortex
skin
shell
bark
قشر غدد فوق کلیوی
adrenal cortex
قشر پرتقال پر از منافذ ریز است.
The orange skin is full of tiny pores.
جامعهشناسی stratum, class
stratum
class
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قشر کارگر نقش حیاتی در اقتصاد دارد.
The working class plays a vital role in the economy.
قشر متوسط
the middle class
crust, hull, layer, streak, bark , skin, shell, rind, husk, encrustation, stratum
crust
hull
layer
streak
bark
skin
shell
rind
husk
encrustation
stratum
قشر زمین از لایههای مختلفی تشکیل شده است.
The earth's crust is made up of various layers.
قبلاز خوردن دانه باید قشر آن را جدا کنید.
You should remove the hull before eating the grain.
شکل درست و معیار در زبان فارسی «قشر» است.
«قشر» به معنی لایه یا پوشش بیرونی یک چیز، مانند قشر زمین یا قشر مغز است و در علوم مختلف، ادبیات و زبان روزمره به همین شکل به کار میرود.
شکل «غشر» اشتباه املایی است و در هیچیک از فرهنگهای معتبر فارسی وجود ندارد و بهعنوان نگارش درست پذیرفته نیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قشر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قشر